محمد مانی مظفریمحمد مانی مظفری، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

شعر و داستانهای کودکانه برای محمد مانی شیرین ترین پسر دنیا

فصل خزان

وقتی میاد فصل خزان              ابرا میان تو آسمان بارون می باره بارون می باره وقتی که بارون می باره            هر کی پا بیرون می ذاره یه چتر داره یه چتر داره وقتی که بارون بند می یاد               ابرا می شن سوار باد میرن دوباره میرن دوباره خورشید خانوم پیدا می شه            لباش به خنده باز می شه صفا میاره صفا میاره ...
2 مهر 1391

تولد یک غنچه

دیشب دم سحر بود گمانم یه خبر بود توی حیاط تو باغچه صدای خنده سر بود یه غنچه داش وا می شد یک گل زیبا می شد بازم جشن تولد تو باغچه برپا می شد مهموناشون رسیدن کادو هاشون و چیدن حالا می خواستن باهم تولد و ببینن لحظه ی آخر رسید کسی صدایی نشنید تا اینکه غنچه با ناز شکفت و دنیا رو دید هورا کشید شاپرک شادی می کرد سنجاقک گفتن با هم یکصدا تولدت مبارک   منبع:nogolan.org ...
27 شهريور 1391

مشق شب

خواهر کوچک من قایم شده زیر میز مشقاشو می نویسه با یک مداد نوک تیز مشق شبش زیاده چشاش دوباره خیسه خسته شده ، مشقاشو با گریه می نویسه منبع:تبیان ...
20 شهريور 1391

پیغمبر ما محمد (ص)

پیغمبر خوب ما......... نور خدا محمد (ص) چراغ راه مردم .........رهبر ما محمد (ص) ما کودکان همیشه.........گوییم یا محمد (ص) ما پیرو تو هستیم صل علی محمد ای پیرو محمد.........ای کودک مسلمان قلب تو پاک و روشن ......... از نور دین و ایمان یارو نگهدار تو ......... باشد خدا و قران بگو تو ،یا محمد صل علی محمد ...
12 شهريور 1391

خانواده

مامان جون من چه مهربونه دوسش دارم خیلی زیاد خودش می دونه یه شاخه گل هدیه ی ماست برای مادر اونکه به فکر بچه هاست  از همه بیشتر       بابای خوبم چراغ خونست دستای گرم اون برام یه آشیونه است یه شاخه گل هدیه ی ما برای بابا اونکه همیشه سایه اش روی سر ماست   داداش جون من لنگه نداره وقتی میاد برای من شادی میاره یه شاخه گل هدیه ی ماست برای داداش خدای خوب و  مهربون مواظبش باش   خواهر خوبم چه نازنینه برای من فرشته ی روی زمینه یه شاخه گل هدیه ی ما برای خواهر که خوب و مهربون اون ، مثل یه مادر   ما همه هستیم یه خونواده خونه داریم کوچیک و قشنگ و ساده هر کسی تو خونه ...
5 شهريور 1391

سوره فیل

کی بود کی بود ابرهه چیکار می کرد تو مکه اون آدم خیلی بد سوی مکه حمله کرد یک لشگر فیل داشت یک سپاه عظیم داشت می رفت به سوی مکه تا که بکوبه کعبه چی شد چی شد یکباره بارون سنگ می باره یه عالمه ابابیل اومد رو لشگر فیل  تو پاهاشون سنگ داره با دشمنا می جنگه چی شد چی شد نتیجه دشمنا نابود شدن خاکستر و دود شدن سوره ی فیل نازل شد قصه ی ما کامل شد     ...
4 شهريور 1391

میوه ها

سيب وقتي يه سيب قلقلي پيرهن قرمز مي پوشه دوست داره گوشت و آب شو اين بخوره، اون بنوشه موز موز طلايي رو ببين مال كيه؟ مال منه واي اگه ميمون ببينه از دست من قاپ مي زنه پرتقال قشنگه پوست پرتقال به رنگ خورشيد مي مونه قطره به قطره چون طلاست آبي كه در قلب اونه  ليمو شیرین  ليمو چه شيرين و چه ترش خيلي مفيده هميشه از اين دو ميوه ي پر آب شربت خوب درست مي شه توت فرنگي اين چيه؟ توت فرنگيه ميوه ي تابستونيه به چه مفيد و خوشمزه ست! تو هم بخور ببين چيه!  ...
24 مرداد 1391

شعر برای شهادت حضرت علی(ع)

ایا سحری به رنگ خون دیدی تو محراب و تو منبری چنین دیدی تو خون بر در و دیوار و جماعت سر و رو فرقی که به سجده لاله گون دیدی تو ان زاده کعبه و امین حرمین افتاده میان خاک و خون دیدی تو انکس که ستیز خیبر و بدر و احد چون شیر بغرید چنین دیدی تو ایا تو درون ظلمت شام سیاه نان اور کودک یتیم دیدی تو ایا دل پرز خون و گریان چشمی از جور زمانه و زمان دیدی تو او زخم تن و زبان که در طول زمان با جان به خرید و دم نزد دیدی تو ایا زمیان مردم کوفه و شام مظلوم تر از علی کسی دیدی تو ...
18 مرداد 1391

دريا

دريايم و دريايم   قدرتي از خدايم   از عمق و از ته دل   موج مي زنم به ساحل   قدرت و زوري دارم   آبهاي شوري دارم امواج من قشنگه   با كشتي ها مي جنگه خداي من مهربان قدرت او بي كران ...
17 مرداد 1391

تولدت مبارك

پسر قشنگم يك سالگيت مبارك انشاا.. 120 ساله بشي     تولد، ت ولد، تولدت مبارک     مبارک مبارک تولدت مبارک بیا بندازیم امشب یه عکس یادگاری     همین شب که شکفتی مثل گل بهاری اشک شادی شمع رو نگاه کن     که واست می چکه چیکه چیکه کام همه رو بیا شیرین کن     بیا کیک رو ببر تیکه تیکه همه جمع شده اند دور تو امشب     گل بوسه بدند ، تو بچینی در جشن تولدت عزیزم     همه انگشترند و تو نگینی نگاه کن هدیه ها رو     نگاه باد...
14 مرداد 1391