فرشته
اتل متل یه سایه روسرم بود
دستای گرم و خوب مادرم بود
تا صبح نشست بالا سرم دعا کرد
دلش شکسته بود خدا خدا کرد
فرشته ها از اون بالا رسیدن
اشکای گرم مادرم را چیدن
تب از تنم یواش یواش جدا شد
لبم یه غنچه بود به خنده وا شد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی